ماه خونه ما؛ سلنا

سلنا جونم بالاخره رفت دندانپزشکی و فعلا دو تاشون رو درست کرد. جایزه یک بسته برچسب گرفت و بابایی هم بردش شهربازی  ...

یادت نرود دخترم . ازدواج کن، مادر شو ، اما اینا  را هیچ وقت یادت نرود. عاشق شو ، با عشقت ازدواج کن و با محبت و از روی میل مادر شو. بعد بروید هرجا که دلتان خواست از دوچرخه سواری بگیر تا شنا توی یک روز آفتابی و توپ بازی توی کوه... درس ، علم و عشق اگر همراه خوبی پیدا کنی همه برایت شیرین میشود. من و پدر و پسر همیشه چشم براهت هستیم ، چشم براه لبخندت هرازگاهی که جلو میروی برای دیدن ما به عقب نگاه ، حتی شاید کنارت ما همیشه هستیم ...

اتفاق مهمی که خیلی منتظرش بودیم با سختی فراوان به صورت غیر منتظره رخ داد. سلنا جون مجبور شد چند شبی از مادر دور باشه. خیلی دردناک بود واسه مامانی . یک شب تو 25 خرداد و بعدش هم حدود 5 شب هم از تاریخ 7.7 واقعا دعا میکنم هیچ وقت بچه ها و والدین مجبور نشن دوری از هم رو تحمل کنن. و دعای دیگه ام این هست که وقتی سن ها بالا میره و ما رو به پیر شدن  و بچه ها هم بزرگتر میشن یک ارتباط عاشقانه و دوستانه بینمون باشه . یعنی هیچ عشق و محبتی نتونه جای این نوع عشق رو پر کنه و هر چیز جای خودش باشه. به قول فلپ جک آرزو میکنم ، آرزووووووووووووووووووووووووووووو  با عشق از طرف مادری که گاهی خیلی منطقی میشه ولی همیشه سینه اش پر از محبت و عشق هست.&...

پاها 180 باز میشه. وقتی نشسته یک پاش از مبل بالا رفته. عاشق تنوع و چیزهای جدیده.  هرکی باید خودش همت کنه و نقاط اشتراکش رو پیدا کنه دیگه  این پست دائم ادیت میشه. حتمااااااااااااااااااااااااا

مامان داشت کتابی از جمالزاده میخوند. نوشته بود اون موقع خیلی ها بیسواد بودن که اگر یک ماه وقت میزاشتن شاید میتونستن در حد خوندن و نوشتن کلی تو زندگی جلو بیافتن. یاد خودم افتادم که در عرض یک ماه و به صورت خیلی ضربتی رفتم دوره شنا و رانندگی. پس مامانی این نصحیت رو همیشه گوشه ذهنت داشته باش.  هروقت دیدی یک جایی از زندگی به یک علم و یا یک هنر نیاز داری ، حداقل کاری که میتونی انجام بدی این هست که یک ماه صرف اون کنی، بلکه راهی باز بشه برای ترقی بیشتر و بیشتر  ...

سال جدید فرا رسید. سالی که امیدوارم پر از نیکویی و خوشبختی و سعادت باشه. آرزو میکنم ریه های زمین و مردم پر از اکسیژن باشه و باران و ابر همیشه همراه ما. 

نمیدونم آستین این دختر ما چقدر جا داره و این جواب ها رو از کجای آستینش در میاره !!! خاله میگه شکل بچگی های خودت هست !!!! بنده نظری ندارم ...

جملات قصاری که از زبون یک دختربچه کوچولو بیرون میاد میتونه ساعت ها ذهن آدم رو مشغول کنه ،  از ویژگی های شخصیتی که واسه خودش هست وکسی دیگه نداره ، مثلا وقتی بهش یک چیزی رو یاداوری میکنی و یادش میاد حتما اون لحظه یک لبخند بزرگ میزنه و چشماش برق خاصی پیدا میکنه.  یا اینکه هیچ حرفی رو تا مطوئن نباشه نمیگه ، وقتی داره در مورد چیزی حرف میزنه حتما یک پشتوانه فکری داشته و چیزی در موردش میدونه که با اطمینان اون حرف رو میزنه  هیچ وقت قبول نمیکنه داره دروغ میگه ، تو چشمات نیگا میکنه و میگه این کار رو نکردم و از رو نمیره ، من یک مادر صادق هستم بد و خوب رو باهم میگم ، چون با همه خوب و بدش اون قدر شیرین هست که دلم رو بلرزونه&nbs...