دقیقه اول ، سلنا جلوی آیینه مامان تو آشپزخونه .... یک دقیقه بعد ، سلنا با لبایی که با مداد گلی قرمز شده جلوی آیینه ، مامان با قیافه ای که خشم و خنده قاطی داره جلوی آیینه چسبیده به سلنا ...
مامانی سما : سلنا جون کی اینجا رو خط خطی کرده ؟؟؟ بابایی من چند لحظه بعد، کاملا با اعتماد بنفس میاد ، مامانی بیا بابایی اینجا رو خط خطی کرده خودشم باورش شده والله ...