اگه هرشب به جای چرخیدن تو لاین و وایبر بم سراغ روبیک و کتاب راهنماش دو اتفاق میافته ، 1. بالاخره میتونم روبیک رو حل کنم . 2. سلن هلن یاد میگیره کتابی که تو دست من هست رو ازم نگیره بلهههههههههههههههههههه
نمایشگاه کتاب امسال واسه سلن جون باز کلی کتاب خریدیم ، و البته همه رو یکدفعه بهش نمیدم هر وقت به مناسبتی یکی رو نمایی میشه ، واسه اش جینگا خریدم که باهاش بازی کنه و خیلی دوسش داره و کتابهای چارلی و لولا که اونام مورد علاقه اش هستن. دخترم خیلی فهمیده هست ، مرسی خا جونم مرسی
کلی نمایشگاه کتاب رفتیم و به سلن جون و همه همراهان [ خاله آزاده، ونوسی ، ویدا ، عمو وحید،منو باباش خوش گذشت . سلن جونم میو میو و ویدایی پروانه صورتی شدن و البته چقدر هم ذوق کردن
ساعت دوازده شب هست و سلنا باید بخوابه ، تمام برقها خاموش هستند ولی هنوز خاتون خانوم زیر بار نمیره ، باباش صدای گربه درمیاره، سلنا : میو میو نکن بابا من نمیخوابم ، تکرار از بابا ، گفتم که میو میو نکن ............................................... ...
واسه سلن جون از نمایشگاه کتاب ، کتاب گویا خریدم میتونه با دستگاه های موسقی آشنا بشه و اون دو تا دیگه هم قصه های خوبی داره ................................. ...