ماه خونه ما؛ سلنا

................................................... ........................................... ....................................... امشب رفتیم پارک ، قایم باشک و چوب بازی کردیم. آخرش هم مجبور شدم چوب ها رو بشورم با خودمون بیاریم خونه ..... ...

دیروز واسه دخترم بالاخره گوشواره طلا انداختم.  اومد بغلم یک جوری نیگام کرد ، با گله ، با بغض گفت : مانییییییی (یعنی چرا این کار رو کردی دردم بیاد ، وای الانم مینویسیم قبلم درد میگیره ) اصلا ازم انتظار نداشت ،  هزار بار ببخشید ماهکم ، هزار بار  ...

مهربانی زیاد، رئوفی فراوان،... دل جویی، بی انتها ... و هیچ کس جز من اندازه و  وسعت آن را نمیداند .... به خاطر من  ، از من باور کن!!!!! ...

دیروز مامانی رژ زده بودم، انگاری از رنگش خوشت اومده بود، اول کلی نیگا نیگا کردی و م گفتم اسمش هست رژ ... چند بار تکرار کردی ، بعدش هم اومدی از رو لب من پاک کردی گذاشتی رو لب خودت... اولین بار بود این کارو میکردی... دختر کوشولو من  ...

شمیم (دخترعموی سلنا ) معترضه که چطور این جوجو میگه بربری ، ولی اسم من رو نمیگه ؟ نمیدونم چی بگم، سوزنش گیر کرده همش میگم بگو اسم ها رو میگه: نه 

فقط من و سلن و بابایی در جریان هستیم .... خیلی بد و ضایع بود....آخه چطور یادمون رفت ....اونم تو روز تعطیل ، البته شاید چون شهادت بود و ماه رمضون... ولی خوب توجیح خوبی نیست ...

انواع افعال داریم: فعل امری : پاشو،برو، بده  فعل کمکی: بوس ( وقتی میخواد چیزی از دل دربیاره یا نازت کنه و محبت کنه ) فعل الکی : باشه ، خوب ( میگه باشه ، ولی کار خودش رو میکنه ، خوب میگه ولی به راهش خودش میره ) ...

دیروز ظهری رفتیم خونه امیرحسین ، شمیم  و عمو مصطفی و ... هم اونجا بودن ، چون مامان امیرحسین داشت آش نذری میپخت. و بابای امیرحسین گوش دخترم رو سوراخ کرد... سخت بود ولی خوب بالاخره تموم شد ، یهو دخترم حسابی عوض شد..... ناز و مامانی و گل دختری .... راستی اولین مایو شنای دخترم رو هم امروز واسش خریدم ...قرمز  و جینگیل ...

امروز قراره واست یک روز تاریخی باشه جوجو، به زودی میام میگم .....   ...