سلنا سلنا ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره
سانیارسانیار، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

ماه خونه ما؛ سلنا

بدون عنوان

دیشب سلنایی رو بردیم بیرون ، از ما خواست تا شام بگیریم و بریم تو یک پارک و روی سبزه ها زیلو پهن کنیم و بخوریم. تا برسیم به محل تهیه غذا سلنایی چرتش گرفت ، گفتم سلنا بریم پارک یا میخوای بخوابی؟ خانوم در جواب فرمودن: لطفا به من احترام بزارین و به حرفم گوش کنین . ( یعنی بله بریم پارک)  فتبارک الله احسن الخالقین...............
24 مرداد 1395

بدون عنوان

اما از زبون این سلنایی ، بابا پنج شنبه رفته چرت بعدازظهرش رو بزنه و چون صدای تی وی بلند بود ، سلنا رو صدا زد و ازش خواست که در اتاق رو ببنده. یکبار گفت و چون جوابی نشنید این بار گفت سلنا خواهش میکنم. خانوم رفته در اتاق رو بسته و با غر میگه ، ولی بابا دیگه لطفا ازم خواهش نکن ... ....................... دیانا داره گریه میکنه پشت سر باباش ، سلنا میگه : فکر کن من بابات هستم  حالا چی میخوای؟ ..................
23 مرداد 1395

بدون عنوان

مامانی استخون پام درد میکنه !! دخترم واسه اینه همش جلوی کولر لختی. نه مامان واسه اینه زیاد ورجه وورجه میکنم... مامان این بازی مسخره هست. سلنا چی گفتی ؟گفتم عجیب و غریبه ...
18 مرداد 1395

بدون عنوان

مامان کسی با زور بیشتر بهش خوش نمیگذره .... خاله ها شما خیلی خوب هستین ، دوستون دارم .... عاشق موهای بلند دخترخاله شده ، خدایا زودی موهای دخترم رو تا کمرش بلند کن ... ...
17 مرداد 1395

دختر مادر:))

پاها 180 باز میشه. وقتی نشسته یک پاش از مبل بالا رفته. عاشق تنوع و چیزهای جدیده.  هرکی باید خودش همت کنه و نقاط اشتراکش رو پیدا کنه دیگه  این پست دائم ادیت میشه. حتمااااااااااااااااااااااااا
10 مرداد 1395

یک اتفاق ساده :))

الان همه از هرچی میخورن و هرچی میخرن و هرجا میرن عکس میزارن. برحسب اتفاق یک رستوران ژیگولی پیدا کردیم تو اینستاگرام و تصمیم گرفتیم سه نفری بریم و از غذاها و اب میوه های خوشگلی اش یک تستی کنیم ببینیم مرز رویا و واقعیت کجاست.در آخرین لحظات رسیدنمون سلنی داشت خوابش میبرد و چون ممکن بود مثل چند شب گذشته بدون شام و رژیمی تا صبح بخوابه به زور بیدارش کردم . شاکی شد اساسی که وای مامان تو نمیتونی بچه ها رو به زور از خواب بیداری کنی. بنده در سکوت بودم. اما وقتی رفتیم داخل خانوم خانوم ها اصلا یک لحظه به ما توجه نکرد و دایم محو فضای خاص اونجا بود. وقتی اومدیم بیرون با اینکه فقط کمی غذا خورده بود به شدت از رستوران راضی بود  و هی ازش تعریف میکرد.&nbs...
10 مرداد 1395