ماه خونه ما؛ سلنا

مامان من پام درد میکنه ، استخونش نه ها، گوشتش درد میکنه!! مامانی چیکار کنیم خوب بشه؟ سلنا: خیلی بازی کنم، زیاد کارتون ببینم. دیگه آسیب نمیبینه. ...

مامان چرا مهمون ها رفتن، دخترم از رفتن مادرجون و باباجون خیلی ناراحت شده.... ................ مامان من دارم عقور میکنم!!! چکار میکنی ؟ عقور؟ سلنا جون اون عبوره .................... سلنا زنگ بزنیم به بابایی تولدش رو تبریک بگیم، گریون میگه نه باید تولد من باشه. دو روز بعد من میگم آخ جون امروز تولد من هست. گریه میکنه و باز میگه نه باید تولد من باشه ...

بادبادنها را بکشید. ازش میپرسم میدونی بادبان واسه چیه؟ میگه مامان واسه کشتی هست دیگه.  .... سلنا این حیوون رو میشناسی ؟ مامان خفاشه  من  ...

اسباب بازی جدید سلنا گلی، تفنگ آبپاش. نمیدونم من چرا بهش میگم اسلحه دیگه روزی دو وعده از پارک سردرمیاره و کاملا گوشزد میکنه که میدونه نمیشه به ادمها شلیک کرد و دائم در تعقیب و گریز با درخت ها  و بوته ها هست. ...

دخترم وقتی کار بدی میکنه زود عذرخواهی میکنه،وقتی عصبانی میشه زود پشیمون میشه . به عنوان یک مادر نگرانش هستم، کاش یکب بهم اطمینان میداد تو این جامعه هم میتونه خوب باشه ، هم از پس مشکلات اجتماعی اش بر بیاد   ...

مامان با این لباس هایی که واسه نونو پسر خریدیم ، خیلی خوشتیپ میشه ها ...

خاله سیمین : سلنا جون بیا با اعظم جون برو حموم.  سلنا : نه اصلا امکان نداره. ...

خواهش میکنم ، خواهش میکنم من رو ببرین پیش اون آقای دندون پزشک که بهم کادو میده  ...

مامان فرض کن !!! مگه میدونی فرض چیه ؟ سلنا : نه !!! ...