من ميرم به حموم
پنج شنبه كلي خونه مون شلوغ بود. زن عمو بتل اومد و ما دو نفري رفتيم حموم. منم چه دختر گل و خانم يبودم اصلا گريه نكردم. فقط وقتي مي خواست صورتم رو بشوره يك كوچولو گريه كردم. اونم به خاطر اينكه خوب چشمام كمي سوختن. اما به قول مامان بعدش خوشگلي مشگلي شدم. دست مامان خانمم درد نكنه كه يك لباس سرهمي رو نپوشيده واسم كوتاه شد و به تاريخ لباس هام در كمدم پيوست. خوب ديگه از اين به بعد تند تند اندازه لباس ها رو با قد نازنازيم چك ميكنه . بوس به خود نازم ...
نویسنده :
مامان سما
12:16