میهمان :)
پسر خواهرمون شب اومده خونه ما ، سلن : مامان سما من از سیبیل مهمون میترسم.
قراره برای شام بریم بیرون و محمد از سلم میپرسه منم باهاتون بیام . میگه : اره منم و بابا و مامان با هم میریم، تو هم جدا بیا..
محمد : نه پس من نمیام .
سلنی : نه بیا ، من و مامان با هم ، بابا هم با هم ...... تو ام بیا
سلنا بعد شام با گفتن این جملات توی پارک دو تا دوست پیدا کرد.
سلام من سلنا هستم ، اسم تو چی هست ؟ طاها ، محمد حسین ،
بیا با هم بدوییم ، سارا ( عروسکش) رو نگه دار من از سرسره برم بالا ، دوستام بیاین اینجا
دخترم تخصص در جذب و ارتباط داره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی