شیر دختر من:))
الان چند روزی هست که تی وی ؛داره هر روز کتابخونه عمو پورنگ پخش میکنه و سلن جون هم نیگا میکنه ؛ یک شعری هم میخونه( من الانم که میخوام تعریف کنم خنده ام میگیره)
با این متن:
...گنجشکک اشی مشییییییییییییی، سوسک و بز زنگوله پاااااا
ماه پیشونی گربه سیاااااه خروس زری خانوم حنااااا
یه پهلوون پنبه که هیچ کاری ازش بر نمیاد یه گرگ زشت و شکمو دلش همش بره میخواد
گرگه میگه آی بره ها منم منم مادرتون
نه نه نه ما دیگه گول نمیخوریم
همون جا پشت در بمون
من دیدم وقتی میرسه به این جمله گرگه ؛ میاد عقب و یک جورایی میترسه ، جالبش اینه وقتی میگم سلن صدای گرگه چیه ؟
جوجو مامانش میگه : اواوووووووووووووووووووو
اما چون کمی عمو پورنگ صداش رو کلفت میکنه میترسه.
یاد دختر خاله ونوسش افتادم که وقتی داستان سفید برفی رو واسش میخوندی ؛ یا دختر کبریت فروش نباید میمرد. یا از گرگ تو داستان شنا قرمزی میترسید.
خوش به حال باباجون با این نوه های شجاعش