عبق عبق :)
غروبه و سلنا داره ماشین سواری میکنه ، مامانیش دراز کشیده و داره داره با جوجوش خوش میگذرونه !! یهویی سلنا میا تا مامانیش رو له کنه ، مادری میگه : سلنا عقب عقب برو ، داری له ام میکنی! سلن هلن : عبق عبق ؟؟؟؟ و مادری که از خنده و شور زندگی سرمست میشود ...