بهار اومد با يه بغل جوونه :)
صدا همون صدا بود
صدای شاخه ها و ریشه ها بود
بهار بهار
چه اسم ِ آشنایی
صدات میاد اما خودت كجایی؟
وا بكنیم پنجره ها رو یا نه؟
تازه كنیم خاطره ها رو یا نه؟
بهار اومد لباس ِ نو تنم كرد
تازه تر از فصل ِ شكفتنم كرد
بهار اومد با یه بغل جوونه
عیدو آورد از توو كوچه توو خونه
حیاطِ ما یه غربیل
باغچه ی ما یه گلدون
خونه ی ما همیشه
منتظر ِ یه مهمون
بهار بهار
یه مهمون ِ قدیمی
یه آشنای ساده و صمیمی
یه آشنا که مثل ِ قصه ها بود
خواب و خیال ِ همه بچه ها بود
یادش بخیر بچگیا چه خوب بود
حیف که هنوز صبح نشده غروب بود
آخ که چه زود قلکِ عیدیامون
وقتی شکست باهاش شکست دلامون
بهار اومد برفارو نقطه چین کرد
خنده به دلمردگی ِ زمین کرد
چقد دلم فصل بهارو دوست داشت
وا شدن ِ پنجره ها رو دوست داشت
بهار اومد پنجره ها رو وا کرد
منو با حسی دیگه آشنا کرد
یه حرف یه حرف حرفای من کتاب شد
حیف که همش سوال ِ بی جواب شد
دروغ نگم هنوز دلم جوون بود
که صبح تا شب دنبال ِ آب و نون بود