تولد سینا دخترم یک شعر خوشگل ( مامان جونم خیاط هست ) رو واسه همه خوند .... دخترم خیلی خیلی بهش خوش گذشت ، یک دوست هم پیدا کرد به اسم انیتا که آخر شب میخواست بیارتش خونه .... فاصله سنی شون حدود بیست سال بود از بس شمع های رو کیک رو فوت کرد ، آلودگی هوای تهران بیشتر شد ...