اومدن :)) رفتن :((
خاله فرشته اينا آخر هفته مهمون ما بودن. ماماني و خاله و دختر خاله كجا؟؟؟ بازار و بيرون و خريد ... بابا كجا ؟؟؟ سر كار .... من كجا ؟؟؟؟ سلنا موشولينا پيش عمو علي و اميرحسين موند .... خانم ...جيگر... ماه....ناناز .... واي كه چقدر من خانمم.... البته به قول خاله مثل ماماني لوسم و خاله تا يك كوچولو ميگفت سلنا اين كار رو بكن و اون كار رو بكن ...لب ورميچيدم و گريه ميكردم... يك كار ديگه ام كه خيلي هم دوست دارن اين هست كه برم رو مبل بشينم كلي واسم خودم لم بدم و يا به كوسن ها لم بدم همه قند تو دلشون آب بشه !!!! راستي خاله آمنه زنگ زد به ماماني سما گفت : دخترت مثل ويدا قرقره هست؟ ديگه كار من در راه...