الان همه از هرچی میخورن و هرچی میخرن و هرجا میرن عکس میزارن. برحسب اتفاق یک رستوران ژیگولی پیدا کردیم تو اینستاگرام و تصمیم گرفتیم سه نفری بریم و از غذاها و اب میوه های خوشگلی اش یک تستی کنیم ببینیم مرز رویا و واقعیت کجاست.در آخرین لحظات رسیدنمون سلنی داشت خوابش میبرد و چون ممکن بود مثل چند شب گذشته بدون شام و رژیمی تا صبح بخوابه به زور بیدارش کردم . شاکی شد اساسی که وای مامان تو نمیتونی بچه ها رو به زور از خواب بیداری کنی. بنده در سکوت بودم. اما وقتی رفتیم داخل خانوم خانوم ها اصلا یک لحظه به ما توجه نکرد و دایم محو فضای خاص اونجا بود. وقتی اومدیم بیرون با اینکه فقط کمی غذا خورده بود به شدت از رستوران راضی بود و هی ازش تعریف میکرد.&nbs...