سلنا سلنا ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه سن داره
سانیارسانیار، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

ماه خونه ما؛ سلنا

بهش میگم:))

دیروز غروبی شیطنت کرده و آتیش سوزونده میگم : سلنا ، دم دار مامان کیه ؟ میگه : من من وقتی دید داریم میخندیم با بابایی، بعدش هرچی گفتم دم دار مامان کیه؟ سوسکی طلایی مامان کیه ؟ میگه : بابا، توتو بیا خودت برو تو حلقم که خوردن داری  ...
13 خرداد 1393

بهترین اسباب بازیم:)

  جالب ترین اسباب بازی گل ماه ، مامانی میدونین چیه؟ از بین این همه وسایل مرتبط و غیر مرتبط( وسایل خونه ) رتبه  اول میرسه به : مامانی  ازش بالا میره؛ روش میشینه ، باهاش خودش رو حسابی سرگرم میکنه  و مانی مانی از دهنش نمیافته ، خیلی خوبه ولی بعضی موقع ها ( وقتی میاد رو سرم میشینه ، یک کمی میخوام خفه بشم   فقط یک کم)  ازش گله  میکنم که دم دار مامانی برو یک جایی دیگه بازی کن خووووووووووو انتظار گذاشتن مستندات و عکس که ندارین ان شاالله ؟؟؟ ...
13 خرداد 1393

بدون عنوان

کتابهایی که این روزا داریم همش میخونیم با ماهی خانم ( ترانه های بابایی و یکی هم مامانی هست) من شعرها رو میخونم و بعدش از سلنا میخوام که بگرده و اون چیزی رو که میگم از و عکس پیدا کنه، توپ، جارو، زرافه گردن دراز، کفش، پیشی، اجزای بدن و.... خیلی خوش میگذره بهمون پ ................................... ...
12 خرداد 1393

نه بزن ؛ نه ببوس:))

این رو چند وقت رو دارم رو این قضیه کار میکنم؛ سلنا خانم متوجه بشه که تو زندگی بهتره از اول کار بد نکنه که مجبور بشه بعدش عذر خواهی کنه و من رو بوسه بارون. آخه میاد بازی بازی ؛ اذیت میکنه ؛ دندون میگیره و وقتی من بیمحلی میکنم و میگم کار بد کردی زودی میاد بوسه بارونم میکنه !!! سخته اما خوب حالا که عذر خواهی رو یاد گرفته حتما بخش اول ماجرا رو هم یاد میگیره دیگه 
12 خرداد 1393

به بهشت نمیروم :))

حسین پناهی که خدا بیامرزدش یک جمله ای گفت که نشانه عشق عمیقش به مادرش بود،  امیدوارم همه مادرهامون رو خیلی خیلی دوست داشته باشیم و بیشتر از دوست داشتن قدرشون رو بدونیم...   به بهشت نمیروم اگر مادرم آنجا نباشد... ...
12 خرداد 1393

هفت بوس :)

دیگه این هفت بوس مامانی تصویب شده ، باید حتما تکمیل بشه تا مامان سلنایی رو ول کنه ، اول رو پیشونی؛ دوم رو چونه؛ سوم لپ راست، چهارم لپ چپ؛ پنجم روبینی؛ ششم گردن سمت راست ؛ هفتم گردن سمت چپ... راستی میدونی دخترم سه؛ چهار؛ شش؛ دو ؛ هفت رو بلده بگه 
7 خرداد 1393

رو به جلو:))

قبلا میگفتیم مثلا جوجو مامانش کیه ؟ حواب سلنا: تو؛ تو  امروز یاد گرفت که بگه : من من  افاضات می فرمایند    .......................... فکر میکنین تو این پلاستیک چیه؟ برگ درخت توت که بیرون میره حتما باید  واسش بکنم  ​ .....................................   ...
6 خرداد 1393