پنج شنبه ای رفتیم دوروبر خونه واست کمی خرید کنیم. اول یک توالت فرنگی خوجل صورتی خریدیم واست که فعلا شده اسباب بازی و از نشستن روش اجتناب میکنی .... بعدش گفتیم از کالسکه درت بیاریم؛ کمی راه بریم با این کفش سوت سوتی چه آتیشی سوزوندی ... همش میگفتی میخوام در جهت مخالف شما برم!!! یک هاپو خوشگل دیدی و رفتی سراغش و کلی واسش حرف زدی ( آخه روزهایی که از سر کار برمیگردیم خونه ؛ معمولا تو خیابون دنبال گربه میگردیم و کلی میمونیم تا خوب نگاهش کنی ) سوژه بعدی این بود که همش رو در و دیوار خیابون دنبال باب اسفنجی بودی و کلی ذوقش رو میکردی... با اون لبای خندون کلی همه نازت کردن و حسابی آخرش شاکی شدی که چرا _با بینی قر...